از همون قسمت اول جذابه. هیچ صحنهی اضافهای حس نمیشه. داستان، به خصوص وقتی برای بار دوم میبینی، خیلی درست و به جا چیده شده.
کلا هر وقت یه فیلم رو برای بار دوم میبینی، بیشتر به ارتباط بین صحنهها پی می بری. و به اینکه چقدر صحنههای ریز قبل از یه صحنهی مهم فیلم، جزییات رو درست در بر میگیرن.
آهنگی که توی پست قبل گذاشتم کلا دویار توی فیلم پلی میشه. یکی موقع مرگ زینت و دیگری موقع مرگ سرگرد فتاحی. اما از همین قسمتهای اول، سرگرد فتاحی با باران داستان داره. و هر بار یاد زینت میافته، یا حرفی از گذشته میزنه، این آهنگ، البته بدون متن و صدای خواننده، اون قسمتی از آهنگ که پشت زمینه قسمت «ای باران، ای باران، از غصهام آگاهی، بزن نم به خاکش، ز اشکم نپرسد چرا تنهایی» هست پخش میشه. و این در واقع ذهن ما رو برای به ثمر رسیدن این داستان آماده میکنه. و برای اینکه اون آهنگ و اون صحنهها به ذهنمون بشینه. البته الحق که این کارگردان که نویسندگی کار هم بر عهدهش هست، به کرات ثابت کرده تواناییهاش رو.
کلا هر وقت یه فیلم رو برای بار دوم میبینی، بیشتر به ارتباط بین صحنهها پی می بری. و به اینکه چقدر صحنههای ریز قبل از یه صحنهی مهم فیلم، جزییات رو درست در بر میگیرن.
آهنگی که توی پست قبل گذاشتم کلا دویار توی فیلم پلی میشه. یکی موقع مرگ زینت و دیگری موقع مرگ سرگرد فتاحی. اما از همین قسمتهای اول، سرگرد فتاحی با باران داستان داره. و هر بار یاد زینت میافته، یا حرفی از گذشته میزنه، این آهنگ، البته بدون متن و صدای خواننده، اون قسمتی از آهنگ که پشت زمینه قسمت «ای باران، ای باران، از غصهام آگاهی، بزن نم به خاکش، ز اشکم نپرسد چرا تنهایی» هست پخش میشه. و این در واقع ذهن ما رو برای به ثمر رسیدن این داستان آماده میکنه. و برای اینکه اون آهنگ و اون صحنهها به ذهنمون بشینه. البته الحق که این کارگردان که نویسندگی کار هم بر عهدهش هست، به کرات ثابت کرده تواناییهاش رو.
حبیب پارسا،کسی که تقریبا همهی داستان حول اون میچرخه و داستانهای دیگه هم به زیبایی در کنارش شکل میگیرن و پیش میرن، قصد اعزام به خارج از کشور برای تحصیل داره. در آزمون مربوط قبول میشه، و به همین واسطه هم با شخصی به اسم تقی آشنا میشه. این وسط حکومت تقی و حبیب رو به دلیل کارهای سیاسی پدر حبیب و برادر تقی،از اعزام محروم میکنه.
حبیب وقتی این خبر رو از زبون پدر میشنوه میگه: «هضم این قسم بیعدالتیها چندان آسون نیست. نمیدونم تقی چطور میخواد باهاش کنار بیاد. اما من پناه میآرم به مفاد آیهای که شب و روز ورد زبون مادره. وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ»
در ادامهی آیه آمده: « وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»
معنای آیه رو اگر بخواید: «و چه بسا چیزى را خوش نمىدارید و آن براى شما خوب است و چه بسا چیزى را دوست مىدارید و آن براى شما بد است و خدا مىداند و شما نمیدانید.»